دیدن گنده رود در خواب، دلیل است که داروی کار خورد. جابر مغربی گوید: اگر دید گنده رود داشت، دلیل که غمگین شود، زیرا که طعم آن تلخ است و خائیدن گنده رود درخواب خصومت است. محمد بن سیرین
دیدن گنده رود در خواب، دلیل است که داروی کار خورد. جابر مغربی گوید: اگر دید گنده رود داشت، دلیل که غمگین شود، زیرا که طعم آن تلخ است و خائیدن گنده رود درخواب خصومت است. محمد بن سیرین
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی. کوهستان و دارای 260 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و رود خانه فشام تأمین میشود. محصول آن غلات، بنشن، برنج، انگور، پیاز، انار ترش و شغل اهالی زراعت است. دارای هشت خانوار از تیره کماسی طایفۀ غیاثوند است که در این ده ساکنند. مزارع کله کوه و جبر دزدان جزء این ده می باشد و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی. کوهستان و دارای 260 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و رود خانه فشام تأمین میشود. محصول آن غلات، بنشن، برنج، انگور، پیاز، انار ترش و شغل اهالی زراعت است. دارای هشت خانوار از تیره کماسی طایفۀ غیاثوند است که در این ده ساکنند. مزارع کله کوه و جبر دزدان جزء این ده می باشد و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
رود مشهور اصفهان است. (انجمن آرا) (آنندراج). نام رود اصفهان. (غیاث). زاینده رود: نیل کم از زنده رودو مصر کم از جی قاهره مقهور پادشای صفاهان. خاقانی. ز خیزان طرف تا لب زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود. نظامی. گرچه صد رود است از چشمم مدام زنده رود باغ کاران یاد باد. حافظ. اگرچه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به. حافظ. رجوع به یشتها ج 2 ص 345، نزهه القلوب ج 3 و تاریخ گزیده شود
رود مشهور اصفهان است. (انجمن آرا) (آنندراج). نام رود اصفهان. (غیاث). زاینده رود: نیل کم از زنده رودو مصر کم از جی قاهره مقهور پادشای صفاهان. خاقانی. ز خیزان طرف تا لب زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود. نظامی. گرچه صد رود است از چشمم مدام زنده رودِ باغ ِ کاران یاد باد. حافظ. اگرچه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به. حافظ. رجوع به یشتها ج 2 ص 345، نزهه القلوب ج 3 و تاریخ گزیده شود
رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بستر آن خشک است زیرا آب در زمین نفوذ می کند و جریان عادی آن در زیر زمین انجام میگیرد. (از دائره المعارف فارسی)
رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بستر آن خشک است زیرا آب در زمین نفوذ می کند و جریان عادی آن در زیر زمین انجام میگیرد. (از دائره المعارف فارسی)
بمعنی غندرود. (از برهان قاطع). بمعنی نفیر که کوچکتر از کرنای است، و در زمان قدیم هر وقت که آن را میزدند مردم جمع شده به دربار سلطان آمدندی یا سوار شدندی، و معنی ترکیبی آن رودی که سبب گرد شدن است. (از آنندراج). رجوع به غندرود شود
بمعنی غندرود. (از برهان قاطع). بمعنی نفیر که کوچکتر از کرنای است، و در زمان قدیم هر وقت که آن را میزدند مردم جمع شده به دربار سلطان آمدندی یا سوار شدندی، و معنی ترکیبی آن رودی که سبب گرد شدن است. (از آنندراج). رجوع به غندرود شود
مقابل ترش روی. بشاش. خوش خلق. مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف) : صبوح است ای ساقی خنده روی سر گریه دارم ایاغ تو کوی. طغرا (از آنندراج). با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون باز از شراب غنچه دماغم رسیده است. کلیم (از آنندراج). در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی من بصد جوش تبسم گریۀ ماتم کنم. طالب آملی (از آنندراج)
مقابل ترش روی. بشاش. خوش خلق. مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف) : صبوح است ای ساقی خنده روی سر گریه دارم ایاغ تو کوی. طغرا (از آنندراج). با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون باز از شراب غنچه دماغم رسیده است. کلیم (از آنندراج). در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی من بصد جوش تبسم گریۀ ماتم کنم. طالب آملی (از آنندراج)